از خصوصيات اخلاقى ايو يكى هم تواضع و فروتنى بود. از اينكه ديگران حتى فرزندان و نوادگانشدستش را ببوسند به سختى دورى مىجست و اين كار در حق خود روا نمىديد و نمىپسنديد. مهمان راهرچند جوان و كوچك و ناشناس گرامى مىداشت و هنگام رتفن تا درب خانه مشايعتش مىكرد. (22) .
سادات را گرامى مىداشت و آنان را هرچند جوان و نوجوان محترم مىشمرد. (23) .
5 - انتقاد پذيرى و سعه صدر.
از صفات بارز انديشمندان بزرگ و دانشمندان موفق و پاكدل يكى هم سعه صدر و انتقاد پذيرىاست. آنان به هيچ وجه خود را مطلق يا مصون از سهو و خطاء نمىدانند و حرف حق را از هركه باشدمىپذيرند چرا كه خود بزرگبينى را خودپرستى را بدترين بت پرستى مىدانند و از اين گناه در حدشرك، باتمام توان دورى جسته و به شدت اجتناب مىكنند . استبداد در انديشه را كشندهترين آفاتفكر و فرهنگ مىدانند. و شيخ اقا بزرگ هم بىگمان از همان انديشمندان بزرگ و پاكدل بود. و از هرگونهاستبداد راى و خودخواهى پاك و منزه بود و براى اين سخن، دليلها و شواهد بسيارى مىتوان ارائه داد.ما تنها به يك قضيه كه در زندگانى علمى شيخ اتفاق افتاد اشاره مىكنيم و آن زمانى رخ داد كه محققتهرانى پس از ماهها شايد هم پس از سالها كتابى را با زحمت فراوان و تحقيق طاقت فرسايى به رشتهتحرير كشيد و آماده چاپ ساختحتى به پسرش نيز دستور داد كه آن را به فارسى ترجمه كند. ولى باوجود آن همه سعى و تلاش هنگامى كه با انتقاد و اعتراض دوستش علامه كاشف الغطاء روبرو شد وانتقاد همراه با احترام و استدلال او را نسبتبه انتشار كتابش ديد، خم به ابرو نياورد و بكلى از انتشار متنو ترجمه كتاب چشم پوشيد. (24) .
درباره تواضع و انتقاد پذيرى محقق، داستان جلابى را نيز از استاد سيد مرتضى نجومى نقل كردهاندكه آموزنده و خواندنى است در اين زمينه به مجله نورعلم شماره 38 صفحه 55 مراجعه كنيد.
6 - آگاهى از اخبار روز.
در اخبار و احاديث پيشوايان معصوم دينى، سخنى است كه مىفرمايند: كسى كه آگاه به زمانخويش باشد در زير هجوم شبهات و اشتباهات گوناگون خرد نمىشود. «العالم بزمانه لا تهجم عليهاللوابس». محقق تهرانى نيز بر همين مبنى آگاهى از اخبار روز را بر خود ضرورى مىديد، يكى از فرزندانمحقق در اين مورد مىنويسد:
«پيش از آنكه مرا به تهران بفرستد، هرشب در كتابخانه عمومى نجف از من مىخواست تا روزنامههارا برايش بخوانم، پس از مدتى به من دستور داد كه اهم اخبار را استخراج كرده و در دفترى ثبت كنم تاخود همه روزه هروقت كه فرصت كرد مطالعه كند. از همين جا بود كه خلاصه و مهم اخبار آن روزها را درضمن يك مجله گرد آوردم و پدرم دستور داد كه آن تجليد كنند و اكنون در كتاخانهام در تهران موجوداست...» (25) .
7 - خبير و بيدار.
محقق تهرانى تنها سرگرم پژوهشهاى علمى نبود تا از اجتماع و نيازهاى امت اسلامى غافل بماند اودر عين حال كه پژوهشگرى سخت كوش و نويسندهاى پركار بود دانشورى آگاه و زمانشناس وانديشمندى بيدار و دورانديش هم بود. در نهضت مشروطيت، به پيروى از استادش آخوند خراسانى ازعالمان مشروطه خواه و ضد هرگونه استبداد بود و در اين راه از كارهايى كه كرد يكى هم ترجمه كتاب«المدينة و الاسلام» - اسلام و تمدن- نوشته فريد و جدى بود. در نهضت عراق هم كه به رهبرى استادديگرش آيت الله محمد تقى شيرازى آغاز شد و به استقلال عراق منجر گشتشركت چشم گيرىداشت. و زمانى كه مدارس به سبك جديد، يكى پس از ديگرى در شهرهاى مسلمان نشين تاسيسمىشد خرسندى خويش را اعلام داشت مردم را به شركت در اين كار خير و عمومى فرا خواند. (26) .
كارهاى علمى او بويژه تدوين دو دوره دائرة المعارف بزرگ (الذريعه و طبقات) ايجاب مىكرد كهبيشتر عمرش را در كتابخانهها بگذراند تازه ان تنها منحصر به كتابخانههاى عمومى نبود بلكه محققتهرانى هرجا كه از وجود گنجينهاى از كتابهاى چاپى و خطى خبر مىيافتبه هر قيمتى بود بهسراغشان مىرفت تا در تكميل تحقيقات خويش از آنها سود جويد چنين است كه مىبينيم در پايانبعضى از جلدهاى الذريعه فهرست قسمتى از آن تابخانهها همراه با تاريخ تاسيس و بعضى مسائلمربوط به آنها به چشم مىخورد (27) و شامل نزديك به هفتاد كتابخانه مىشود، اينك براى نمونه چندكتابخانه نام برده مىشود:
1 - كتابخانه عمومى اوقاف، واقع در بغداد و حاوى هزاران كتاب نفيس خطى و چاپى.
2 - كتابخانه سيد محمد باقر حجت، از كتابخانه قديمى كربلا.
3 - كتابخانه عمومى تربى، از كتابخانههاى معتبر آذربايجان، واقع در تبريز.
4 - كتابخانه جلالالدين محدث ارموى، در تهرانى.
5 - كتابخانه سلطان القرائى، از كتابخانههاى شخصى و معروف و معتبر، در تبريز.
6 - كتابخانه عمومى آية الله مرعشى نجفى، در قم.
7 - كتابخانهئشيخ الاسلام، در زنجان.
8 - كتابخانه سيد على ايروانى، در تبريز.
9 - كتابخانه شيخ هادى كاشف الغطاء، نويسنده مستدرك نهج البلاغه، در نجف اشرف.
10 - كتابخانه عمومى شوشتريها، در نجف.
11 - كتابخانه عمومى حسينيه كاشف الغطاء، در نجف.
12 - كتابخانه آستان قدس رضوى، در مشهد مقدس.
13 - كتابخانه سپهسالار، در تهران.
14 - كتابخانه ميرزاى بزرگ شيرازى، در سامراء.
15 - كتابخانه ميرزاى دوم شيرازى، در سامراء، سپس در كربلا.
16 - كتابخانه صدر، در كربلا.
17 - كتابخانه تهرانى، در سامراء.
18 - كتابخانه شيخ العراقين تهرانى، در كربلا.
19 - كتابخانه مجلس، در تهران.
20 - كتابخانه استاد محيط طباطبايى، در تهران.
21 - كتابخانه ملى ايران، در تهران.
22 - كتابخانه محدث نورى، در سامراء، سپس در نجف.
23 - كتابخانه روضاتى، نخست در خوانسار، سپس در اصفهان و كاظمين و..
24 - كتابخانه غرويه، از كتابخانههاى قديمى آستان قدس مولا على عليه السلام، در نجف.
25 - كتابخانه قاضى طباطبايى، در تبريز و..
شيخ آقا بزرگ تهرانى خود نيز كتابخانهايداشت كه آن را در طول دهها سال گرد آورده بود. پس از آنكه از سامراء به نجف منتقل شد، آن را در سال 1354ق براى استفاده عموم تاسيس كرد و در سال1375ق، روز 25 ذى الحجه (فرداى روز مباهله) به صورت رسمى وقف عموم كرد و توليت آن را بهدامادهاى فاضلش حاج شيخ حسين تهرانى و سيد مهدى مدرسى و فرزندان ذكورش كه در تهرانسكونت داشتند، واگذار كرد و در ضمن شرط نمود كه هرگاه اداره آن براى متوليش مشك شد بهكتابخانهاى كه پيشترها علامه امينى تاسيس كرده بود (كتابخانه امام اميرالمؤمنين عليه السلام)منتقل و به آن كتابخانه منضم شود. (28) .
كتابهاى اين كتابخانه كه بيشتر از كشورهاى مختلف بويژه از ايران و مصر گردآورى شده بود درمجموع 5000 كتاب چاپى نفيس و نادر و صد نسخه كمياب خطى مىشد كه دهها جلد آن به خط خودشيخ آقا بزر استنساخ شده بود. (29) .
دوازده روز از دوازدهمين ماه سال خورشيدى مىگذشت. ماه اسفند سال 1348 بود. زمستان كمكممىرفت كه تمام شود و بهار نزديك و عيد نوروز نزديكتر بود. و از طرفى ديگر تقويم تاريخ روز جمعه 13ذى حجه 1398ق را نشان مىداد و تنها پنج روز ديگر به بزرگترين جشن اهل ايمان يعنى عيد غديرمانده بود و اندك اندك مردم خود را براى روزهاى عيدى كه در پيش بود آماده مىكردند. اما دست تقديررنگ و حال ديگرى را آن روز رقم زده بود. نجف اشرف آبستن حادثهاى غمبار و اندوهناك بود... قلبخورشيد پژوهش به سختى مىتپيد كه ناگهان در همان روز، ساعتيك بعد از ظهر براى هميشه ازتپش افتاد و اين خبر دهن به دهن گشت و همراه با آه و افسوس و تاثر، شهرهايعراق و ايران و... را درنورديد و مردم را به ماتم فشاند.
سيد جليلى از ارادتمندان شيخ و از علماى پارساى نجف - كه بعدها با نام شهيد محراب، آيت اللهمدنى شهره آفاق شد - براى تغسيل و تكفين پيكر پير پژوهشگران قيام كرد و با دستهايى كه بيش ازهركار با قنوت و سجده، انس و الفت داشت جسد شيخ را غسل داد. (30) .
عصر همان روز، ساعت 6 بعد از ظهر، پيكر پاك شيخ را براى زيارت مرقد سالار شهيدان امام حسينعليه السلام و برادرش حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام به كربلا انتقال دادند. مردم كربلا بهاستقبال پيكر شيخ شتافته و او را با احترام و اجلال زيادى تشييع كردند.
پس از زيارت كربلا، پيكر پير پژوهش به نجف اشرف برگردانده شد و آن شب را در دانشگاه بزرگنجف، همچون نگينى در حلقه دانشوران و دانشجويان دينى كه گرداگرد تابوت او را گرفته بودند، سحركرد..
از طرف هيئت علميه نجف، اطلاعيهاى با متن زير، انتشار يافت:
بسم الله الرحمن الرحيم.
انا لله و انا اليه راجعون، جامعه علمى نجف درگذشت مرد تقوا و دانش تاريخ، حامل مشعل بحث وتحقيق، الامام الاكبر الخالد الذكر آية الله الشيخ آقا بزرگ تهرانى «صاحب الذريعه» را اعلام مىكند...جسم طاهر او صبح فردا، شنبه، از مقر «جامعة النجف الدينيه» تشييع خواهد شد. هيئت علمى با تماماعضا و طبقاتش، نجف را براى شركت در تشييع فرا مىخواند و بر عموم امت اسلامى تعزيت و تسليتمىگويد و من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب، صدق الله العلى العظيم.
فرداى آن روز پيكر شيخ در ميان سيل خروشان مردم، روى دستها بلند شد و در حالى كه همهدروس حوزه تعطيل شده و علماء و فوج طلاب و دانشجويان در پيشاپيش مردم حركت مىكردند ازجامعة النجف به سوى حرم مولاى متقيان امام على عليه السلام تشييع شد و پس از آن كه در صحنشريف علوى، نماز ميتبه امامت آية الله سيد ابوالقاسم خويى خوانده شد،شاگردان شيخ، پيكر استاد رابه دور ضريح امام على عليه السلام طواف دادند. سپس بنا به وصى شيخ، به جايگاهى كه نخست قسمتىاز خانه مسكونى خودش بود و بعدها قسمتى از كتابخانه موقوفه او شده بود حمل شد تا در آستانهكتابخانه عمومى خودش دفن شود.
و چنين بود كه دانشورى نستوه از دانشوران بزرگ شيعى، پس از 96 سال عمر با عزت و بركت كهبيشتر آن در كتابخانهها و با كتاب و قلم گذشته بود در نهايت نيز در ميان كتابها در كتابخانه عمومىخودش به خاك سپرده شد. آن روز غمبار، حتى مدارس رسمى نجف هم براى نخستين بار، به خاطرتكريم مردى از مردان بزرگ دين و دانش، تعطيل شد و شاعران هركدام تا آنجا كه در توان داشتند، درتجليل او شعرها و قصيده گفتند و برخى از هنرمندان هم ماده تاريخ وفات او را در قالب شعر ريختند كهاز همه معروفتر، ماده تاريخى بود كه سيد موسى موسوى هندى گفت:
ان المصاب فادح فليصمت فادح فليصمت المؤبن.
ان تدفنوا فالعلم و التقوى جميعا تدفنوا.
كان اسمه تاريخه «آغا بزرگ محسن».
1389 ه - ق - (31) .
- مصيبتسخن سنگين است.
مداح و ثنا گو را بگو خاموش بايد شد.
- اگر خواهيد او را خاك بسپاريد.
علم و پارسايى را همه در خاك خواهى كرد.
- و نامش، سرورو مهتر، نكو كردار.
تارخى وفاتش شد.
وفات شيخ بى گمان بازتاب وسيعى در ايران، بويژه در محافل علمى و دينى داشته است و با آنكهمطبوعات در اين ميان مىبايستبيشترين سهم داشتهباشد ولى از آنجا كه در آن روزها روزنامهها ومجلات به سختى سانسور مىشد و مطبوعات بيشتر در قبضه طاغوت ستمشاهى بود بازتابى كه بايستهبود از اين فاجعه بزرگ فرهنگى در رسانههاى عمومى به هيچ وجه ديده نشد و ما تنها به دو مورد در اينباره برخورديم، يكى نشريهاى بود كه دانشجويان دانشگاه تهران به صورت سرى پخش كرد و در ضمنآن از شهادت مظلومانه پسر شيخ پرده برداشت و رژيم طاغوت را به باد انتقاد گرفت. (32) .
و ديگرى گزارشى بود كه مجله مكتب اسلام در قم و ايران منتشر ساخت. حال قسمتى از آن گزارشرا كه با عنوان «ضايعه عظيم اسلامى» چاپ شد با هم مىخوانيم:
«در نيمه ماه گذشته، مراكز علمى اسلامى و بالاخص حوزه علميه نجف اشرف يكى از شخصيتهاىعظيم علمى و روحانى يعنى علامه محقق و متتبع كم نظير حضرت آيت الله العظمى آقاى حاجشيخ آقابزرگ تهرانى را ازدست داد و جهان علم و فضيلت و دانش و تقوى را با فقدان خود غرق اندوه و ماتمساخت.
فقيد سعيد از علماى بنام شيعه بود كه در بسيارى از كشورهاى اسلامى و مراكز علمى جهان شهرتو معروفيت داشت و كتابهاى ارزنده وى براى محققان و متتبعان و نويسندگان اسلامى و مستشرقين ازمنابع عظيم تاريخى و رجالى به شمار مىرود.
وى در تحقيق مسائل تاريخى و حل معضلات علم رجال و احاطه به تراجم و زندگانى علماى شيعه ونام و خصوصيات كتابهاى آنان فرد بىنظرى بود... علامه تهرانى، در تقوى و پرهيزكارى، در زهد وعبادت، در اخلاص و پاكى،در عشق و علاقه به مطالعه و نوشتن، نمونه ممتاز عصر خود بود و تا آخر عمربا ضعف و پيرى مشغول تاليف و نوشتن بود...» (33) .
1) شيخ آقا بزرگ، استاد محمد رضا حكيمى،ص25، به نقل از شيخ الباحثين، ص30.
2) نورعلم، شماره 38، ص52; شيخ آقا بزرگ، ص8 - 7 و..
3) شيخ الباحثين، ص18; در مقدمه الذريعه، ج20، مرد، به جاى 24، 27 سال نوشته شده است.
4) نقباء البشر، ج4، ص1614.
5) همان، ص1492.
6) همان، ج4، ص1492.
7) الذريعه، ج20، مقدمه، مرد.
8) الذريعه، ج20، مقدمه، مرد.
9) نقباء، ج اول، ص94.
10) كيهان فرهنگى، سال سيزدهم، شماره پياپى 127، خرداد و تير 1375، ص92.
11) مطالب فوقر را در مورد فرزندان محقق تهرانى در مكالمه تلفنى كه با فرزند بزرگ محقق، استاد على نقى منزوى در تاريخ عصر شنبه24/6/75 داشتيم ثبت كرديم.
12) منابع زيادى از شهادت فرزند شيخ ياد كردهاند كه براى نمونه اينها را مىتوان نام برد: كيهان فرهنگى، سال سوم، شماره 11، ص28;نهضت امام خمينى، ج2، ص366 - 368; الشيخ آغا بزرگ الطهرانى فقيد العلم و الادب، ص27، و نورعلم، ش38، ص47.
13) الذريعه، ج10، ص166 - 167، تارخى چاپ اول 1335; مشكوة، شماره 32،ص92 - 93.
14) كيهان فرهنگى، سال سوم، شماره11، ص28.
15) شيخ الباحثين، ص16 - 18.
16) همان، ص18 - 19; الذريعه، ج20، مقدمه، ص ه.
17) شيخ الباحثين، ص20 - 21.
18) ميرحامد حسين، استاد محمد رضا حكيمى، ص145.
19) نورعلم، شماره 38، ص54.
20) همان، ص54.
21) همان، ص57.
22) طبقات اعلام الشيعه، ج اول، مقدمه، ص ز.
23) مشكوة، ش32، ص89.
24) الذريعه، ج24، ص278; شيخ الباحثين، ص45.
25) طبقات، ج1، صريب، مقدمه، به قلم استاد علينقى منزوى.
26) مجله التوحيد، سال11، شماره 62; ص70، جمادى الاول 1413ق; طبقات، ج1، مقدمه، ص يا.
27) الذريعه، ج6، ص400; ج8، ص297. گفتنى است كه اين فهرتسها توسط فرزند محقق، استاد علينقى منزوى تهيه شده است.
28) شيخ الباحثين، ص-52 53، در آنجا وقفنامه كتابخانه به دستخط شيخ و با امضاى بعضى از علماى بزرگ كليشه شده است.
29) موسوعة العتبات المقدسه، قسم النجف، جزء الثانى، جلد7، ص261 - 317.
30) نورعلم، شماره 38، ص58.
31) شيخ الباحثين، ص72 - 75.
32) الشيخ آغا بزرگ الطهرانى فقيه العلم، ص27.
33) مكتب اسلام، سال11، شماره 3، ص31 و 57 و 58، اسفند 1348.
نظرات شما عزیزان: